قرآن کریم ، چراغ فروزان اندیشه اسلامی : بررسی رهنمودها
به قلم : علی حکیم پور
چکیده ؛
قرآن کریم نه تنها خورشید تابان اندیشه اسلامی است ، بلکه رمز جاودانگی و پویایی آن نیز به شمار می رود. این کتاب وحیانی با ارائه اصول ، مبانی و ارزشهای ابدی جهانشمول ، قابلیت انطباق خود را با شرایط و مقتضیات ادوار مختلف نشان داده است. جاودانگی قرآن در جامعیت و اثرگذاری آن در حیات مادی و معنوی مردم نهفته است ؛ بدین معنا که پاسخگوی بسیاری از نیازهای معرفتی و اخلاقی بشر در هر عصر و زمانه ای است. پویایی قرآن نیز از تفسیرپذیری، انعطاف و ادبیات الهام بخش چند وجهی آن نشأت میگیرد که به اندیشمندان و محققان امکان میدهد تا با تدبر در آیات، به درک عمیقتری از مفاهیم و ارزش های معرفتی ، فکری و اخلاقی آن دست یابند و راهکارهای عالمانه تری را برای حل مسائل و گره های اندیشه اسلامی ارائه دهند. به این ترتیب، قرآن کریم با حفظ اصالت و اعتبار خود، همواره راهنمای خوبی برای رستگاری و سعادت بلاد اسلامی در مسیر تکامل تمدنی بوده و خواهد بود دراین نوشته تلاش شده که جایگاه معرفتی ، عقلانی ، رحمانی و معنوی این اثر تمدن ساز معرفی شود و یادآوری شود که برخی از آیات غلیظ آن نه دربرابر دیگراندیشان بلکه صرفا در مواجهه با افراد و جریان های ستیزه گر و متجاوز عصر نبوی است.بنابراین ، نباید آیات غلاظ آن را به برخوردهای خشن دیگر نیز تسری داد . چرا که حوادث تاریخی زمان حضرت پیامبر(ص) تقریبا تجدید ناپذیرند.زیرا که کفار و مشرکان می خواستند با حذف نبوت رحمانی به دین خدا پایان بخشند و به فرهنگ و داشته های خرافی خود رونق دهند و نگذارند پیام های نجات بخش این مکتب تکاملی به مردم جهان عرضه شود. بنابر این ، راهی را که چندی پیش تندروهای القاعده و داعش در مواجهه با دگر اندیشان و دگردینان در پیش گرفتند ، درست عکس آن چیزی است که این کتاب هدایتگر قرن ها پیش به مومنان گوشزد کرده است. این در حالی است ، قرآن کریم در برابر این شبیخون فرهنگی که برخی از معاندان و دشمنان دین خدا در پیش گرفته اند و مدام بر طبل اسلام هراسی می کوبند ، همچون منشوری است درخشان در تبیین و توسعه رحمانی حقوق بشر برای مردم جهان و هیچ وقت به اموری ؛ مانند کینه ورزی ، تجاوز گری و بی منطقی که آنان تبلیغ می کنند ، دامن نمی زند.
برای بهره گیری از این منشور تمدن ساز و منادی حق ، آزادی و عدالت، جا دارد از فیوضات آن نه صرفا در مسابقات قرائت و حفظ و زیبا خوانی بلکه در اتاق های فکر و برنامه ریزی ، نشست های علمی و حکمی به عنوان چراغ راه اندیشه منور اسلامی بهره گرفته شود.
از سوی دیگر ، باید پذیرفت معرفی اسلام و مسلم بدون قرآن ممکن نیست.چرا که این کتاب شریف نه تنها کتاب حکمت و تعلیم است بلکه تعیین کننده هویت مسلمانان بلکه همه پیروان مکتب توحیداست.
، واژگان کلیدی : قرآن کریم ، جاودانگی ، اخلاق ، امت وسط ، کار ، آزاد اندیشی ، معرفت ، عمل صالح ، عدالت بندگی قراردادها ، پدرو مادر ، عفو و گذشته
مقدمه؛
زایش ، جوانی ، شکوفایی ، خزانی و مرگ از قوانین ثابت طبیعت هستند.هر آنچه در جهان هستی وجود دارد ، با گذشت ایام دچار کهنگی ،فرسودگی و تغییر می شود.همه پدیده های فیزیکی عالم بدون استثناء تابع این قاعده اند.به طوری که هیچ موجودی اعم از زنده وغیر آن به جز خدای ازلی و ابدی نمی تواند از آن فرار کند.این قاعده صرفا درباره آفرینش طبیعی حاکم نیست بلکه در زمینه مدنیت ها ، کاخ ها ، نظام های حکومتی ،ساخت و سازها ، بازارها و...نیز صادق است ؛ چرا که آنها هم به مرور زمان دچار کهنگی، فرسودگی، تباهی و اضمحلال می شوند.شاعر چه خوب گفته است:
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان / ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
یعنی کاخ مدائن در تیسفون که روزی به اعتبار حکومت ساسانی شکوه و عظمتی داشت ، دچار ویرانی شده است.
عجیب آن است که نظام ها و مکاتب فکری ، سیاسی ،هنری، فرهنگی و اجتماعی نیز به مرور ایام ، پویایی ، درخشش و اثرگذاری خود را ازدست می دهند.مگر ندیدیم که مکتب کمونیسم در قرن بیستم چه نویسندگان ، صاحب نظران و طرفداران جدی داشت اما با تجزیه اتحاد جماهیر شوروی به یک باره ایدئولوگ ها ، علاقه مندان و فداییان خود را از دست داد . مردمان ساکن در جمهوری های مختلف با روشنگری میخائیل گورباچف آخرین رهبر آن و مطالعه دو اثر او: گلاسنوست و پروستریکا بیدار شدند و علیه کمونیسم و اتحادیه شوریدند و راه جدایی و استقلال را پیمودند . این در حالی که هدف او تجزیه و فروپاشی نبود ، بلکه می خواست کمونیسم را از فرسودگی و اضمحلال قطعی رهایی بخشد ، اما خیلی دیر شده بود!
درگذشته دور، دین هایی؛ چون مزدکی ،مانی گری و...نیز پیروانی داشتند اما با مرگ پدید آورندگان آنها ، به مرور ایام پیروان شان نیز دست از آیین خودکشیدند و به ادامه حیات و اثرگذاری آنها پایان بخشیدند . آیین زرتشتی در دوره ساسانی دین حاکم و رسمی ایران بوده است.حضرت زرتشت ، پیامبر این دین کهن است.کتاب مقدس آن" اوستا" دارای بخش های مختلفی ؛ از جمله گات ها ، یسنا، یشت ها ، وندیداد و..است.این دین در نتیجه رخداد هایی ؛ مانند جنگ ایران و عرب مسلمان در زمان عمربن خطاب ، خلیفه دوم و شکست سنگین لشکر یزدگرد سوم ، آخرین پادشاه ساسانی و گسترش اسلام در سراسر ایران به تدریج جایگاه رسمی و بلامنازع خود را از دست داد. به طوری که امروزه تعداد پیروان آن در کل خاک ایران از پنجاه هزار تن فراتر نمی رود.
دین یهود از ادیان بزرگ آسمانی است که حضرت موسی (ع) با مرارت های فراوانی در میان بنی اسرائیل رواج داد.تورات گسترده ترین کتاب دینی الهی است.این کتاب از مجموع پنج سفر تشکیل شده است.بخشی از احکام و آموزه های دینی تورات در قرآن کریم نیز ذکر شده است.کتاب مقدس نیز علاوه بر تورات و انجیل شامل کتب سایر پیامبران الهی می شود. با گسترش مسیحیت در اروپا و آمریکا از تعداد پیروان این دین بزرگ الهی به شدت کاسته شده است .امروزه ، تعداد پیروان آن از بیست میلیون نفر در جهان فراتر نمی رود.این در حالی است که خاخام های یهود برای دار آویختن حضرت عیسی تلاش زیادی کردند تا نور نبوت را در سرزمین فلسطین خاموش کنند.مسیحیان هنوز نیز بر این عقیده هستند که آن حضرت مصلوب شده است.علامت صلیب نیز به اعتبار مصلوب شدن او ، در میان پیروان مسیحی مورد استفاده قرار می گیرد.در انجیل یوحنا درباره به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی(ع) آمده است : " سربازان عیسی را گرفته و صلیب را روی دوشش گذاشته ، او را از شهربیرون بردند تا به محلی به نام جمجمه رسیدند که به زبان محلی عبرانیان "جلجتا "خوانده می شود .آنجا او را با دونفر دیگر در دو طرفش مصلوب کردند و عیسی در وسط آندو قرار گرفت (یوحنا ، بخش ۱۶ آیات۱۷، ۱۸ و ۱۹). این در حالی است قرآن کریم به صراحت از عدم صلیب و قتل او پرده بر داشته است : " وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا " ، آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعا در مورد آن دچار شك شده اند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى می كنند و يقينا او را نكشتند (نساء،۱۵۷) ".
ذکر این نکته لازم است که با توجه به آیاتی از قرآن کریم ، نشان می دهد متاسفانه ، گزاره هایی از تورات به ویژه در حوزه کلامی دچار تحریف شده و بدین ترتیب از اعتبار وحیانی آن کاسته شده است.
اناجیل چهارگانه ؛ یعنی "متی ، لوقا، یوحنا و مرقس "دین حضرت عیسی(ع) نیز با بشری شدن متون آن از وحیانی بودن خارج شده اند.چرا که اولا مطابق آیات قرآن ، انجیل واحد بود نه متعدد.ثانیا ، اناجیل موجود نشان می دهند که با انجیل وحیانی زمان حضرت عیسی تفاوت هایی دارند.در واقع ، محتوای اناجیل چهارگانه عمدتا شرح زندگانی ،گفته ها و آموزه های حضرت عیسی(ع) و رسولان او است . این متون بعد از مدت ها از زمان حضرت عیسی (ع) گردآوری و به صورت کنونی عرضه شده اند.انجیل برنابا، متن دیگری از این مجموعه است که نزد مسیحیان اعتبار چندانی ندارد.در حالی که برخی از مطالب کلامی آن با آیات قرآن سازگاری بیشتری دارد.
قرآن کریم ، برخی از معجزات و فرموده های حضرت عیسی را بیان کرده است و به طور تلویحی به تحریف برخی از وقایع تاریخی که اکنون در مجموعه ای با عنوان عهد جدید به آنها پرداخته شده ، اشاره کرده است.
ادیان غیر آسمانی نیز از ابتدای گسترش خود در چارچوب دستورهای اخلاقی، فرهنگی ، ادعیه، قربانی و...معرفی و در میان جوامع آسیای شرقی بسط یافته اند.ازادیان مهم مذکور می توان به آیین های هندو، بودایی، شینتویی ، تائوئی، کنفوسیوسی اشاره کرد.آثار این ادیان با وجود برخورداری از غنای فکری و اخلاقی با خرافات اعتقادی زیادی عجین شده اند.
گذشت زمان و حوادث تاریخی دیگر در تغییر و تحریف آیات کتب آسمانی اثرگذار بوده اند.همچنین، ترجمه های جدید متون مذکور به زبان های مختلف نیز تاثیر غیر قابل انکاری در دگرگونی آنها داشته اند.
کتب مذکور با وجود تحولاتی که تجربه کرده اند، همچنان از مفاهیم و گزاره های ارزشی فراوانی برخوردارند.در همه این کتب اموری ؛ چون قتل، زنا، غیبت ، افترا، دروغ گویی،حسادت، فریبکاری ،آزار و اذیت دیگران ، بدگویی، ستمگری، بی احترامی به پدر و مادر ، بی رحمی، مستی، ناپاکی و...منع شده اند.همچنین ، به اموری؛ مانند کمک به نیازمندان، رعایت حرمت بزرگان، نزاکت در گفتار، مهرورزی ، عدالت ، برادری و...توصیه شده است. چنانچه ، خداباوران حتی به دستورهای مذکور پایبند می بودند ، امروزه ، بسیاری از معضلات و گره های اخلاقی ، معنوی واجتماعی شان برطرف می شد.
قرآن کریم و نقش آن در توسعه تمدنی جهان اسلام ؛
قرآن کریم چراغ تابان و عصاره کتب مقدس الهی است.این کتاب تنها متن مقدس وحیانی است که از زمان تدوین و انتشار نهایی آن در زمان خلیفه سوم به شکل کنونی به حیات طیبه خودادامه می دهد.همه مسلمانان در زمینه به دور ماندن این متن مقدس از تحریف اتفاق نظر دارند.
قرآن ، با ادبیات اعجاز آمیز و مسحور کننده اش زمینه ساز پویایی و هدایتگری دین و توسعه تمدن اسلامی است.روشنگری آن در موضوعات مختلف ، این دین توحیدی را در زمینه های گوناگون بیمه ساخته است.این در حالی است به قول خود قرآن ، از ابتدای نهضت تکاملی پیامبر اسلام ، عده ای برای مهجور ، بی اثر و متروک ماندن این متن هادی و گرانبها می کوشیدند : " وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا" (فرقان ، ۳۰)
این در حالی است چنانچه، اندیشمندان و صاحب نظران اسلامی در مسائل گوناگون دینی و اجتماعی به ویژه موضوعات کلامی، فلسفی، عرفانی، فقهی ، اصولی و... از هدایتگری این کتاب عظیم تمدن ساز روی برنتابند ، گرفتار انحراف و انجماد فکری و تربیتی نمی شوند.اما چنانچه آنان تنها به گستراندن آثار معرفتی اندیشمندان خویش بسنده کنند و خود را بی نیاز از رهنمود های جهان شمول آن بدانند ، بی تردید با انواع گمراهی ها ، تفرقه ها ، تعصبات و مانند آنها مواجه خواهند شد.این در حالی است قرآن کریم موکدا مومنان را به چنگ زدن به حبل الهی که همان کتاب اوست ، فراخوانده است :" واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا " (آل عمران ، ۱۰۳ )
به هر روی، این کتاب شریف به عنوان آخرین متن وحیانی به تکثر فکری، اخلاقی، فقهی، علمی، روانشناختی ، اجتماعی، اقتصادی و.. مسلمانان کمک کرده و راه های رسیدن به خیر و مدنیت را صرف نظر از تنوع مذهبی شان به آنان یاد داده است که در زیر به بررسی مختصر برخی از رهنمودهای مهم آن که نقش بی نظیری در توسعه این تمدن بزرگ داشته اند ، می پردازیم.
ایمان ؛
ایمان به خدا، محور همه ادیان توحیدی است. از دیدگاه قرآن کریم، ایمان عبارت است از گرویدن به خدای واحد، غیب، پیامبران الهی، کتب رسولان، ملائکه و آخرت. جهانبینی توحیدی در ایمان به خدای یکتا تبلور پیدا میکند. مومن متقی غیر از خدا به هیچ اله دیگری نمیگرود.
آیه ۲۸۵ سوره بقره فرایند ایمان به ترتیب به خدا، ملائکه، پیامبران و کتابهای آنها را بیان کرده است: “آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ” ؛ پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده، ایمان آورده، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش، ایمان آورده اند [و بر اساس ایمان استوارشان گفتند:] ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی گذاریم. و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانیم و بازگشت [همه] به سوی توست.
ایمان در قرآن تنها یک اعتقاد قلبی محض نیست، بلکه با عمل صالح رابطه عمیقی دارد که در رفتار و کردار آدمی تجلی پیدا میکند. به بیان دیگر ، اعتبار ایمان به اعمال نیک اشخاص بستگی دارد.قرآن کریم در بسیاری از آیات، عمل صالح را بعد از ایمان ذکر کرده است و این نشان میدهد که ایمان بدون عمل، صرفا عقیده ای ناقص ،بیثمر وغیر قابل استناد است.بنابراین ، ایمان عمق استراتژیک عقیده و عمل صالح است.این در حالی است یک عقیده ممکن است هیچ گونه پیوست عملی نداشته باشد اما ایمان خالی ، بی معناست و به هیچ وجه عمق پیدا نمی کند.به عنوان مثال، سوره عصر را مرور می کنیم : “إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ”؛ “به یقین، انسان در زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به صبر سفارش کردهاند.” بنابراین ، در سوره فوق ارزش ایمان در عمل صالح ، سفارش به حق و صبر و در آیه ای دیگر سفارش به مرحمت است.ایمانی که نسبت به موارد فوق بی تفاوت باشد ، نمی تواند حقیقی و ستودنی باشد.(آشنایی با قرآن ، مطهری ، مرتضی ، ج ۴ ، ۱۳۱). این در حالی است بتپرستی و هر نوع شرکی ، علاوه بر اینکه ایمان خالص به خدا تلقی نمیشود، بلکه نسخه انحرافی از یک عقیده ضاله است. وانگهی، هر آنچه آدمی را به پرستش غیرخدا وادارد، نوعی شرک است. اگر پول، مقام، هوای نفسانی، خودخواهی و مانند آنها نیز جای خدا را اشغال کنند، در ایمان به خدای واحد این افراد تردید جدی دیده میشود .برای اینکه ، ایمان به خدا در افرادی که بنده پول، مقام، طاغوت، هوای نفسانی و خودخواهی هستند، تنها جنبه صوری و ظاهری دارد و این فایده عملی را دارد که از دیدگاه فقهی، نمیتوان چنین افرادی را کافر، مشرک و بتپرست خطاب کرد؛ چرا که به ظاهر ، عقیده خود را به خدای متعال ابراز میدارند و ممکن است برخی از فروعات دینی را نیز انجام دهند. اما عمل به احکام دینی زمانی پذیرفتنی است که مومنان را نسبت به حقایق و غایات دین بیگانه نکند. برخی، با خواندن نماز، سفر حج، گرفتن روزه و … گمان میکنند که احکام دین را به طور کامل انجام داده اند. این در حالی است که پشت احکام ظاهری دین، غایات و مقاصد آن نهفته است که بدون توجه به آنها نمیتوان به ایمان خود امیدوار بود. آنکه بنده پول، مقام، شهوت و مصلحت خویش است نمیتواند در بندگی حقیقی خود به خداوند صادق باشد.
به طور کلی، شرک به دو دسته تقسیم میشود:
شرک جلی : این نوع شرک، آشکارا به پرستش غیرخدا میپردازد، مانند بتپرستی یا پرستش موجودات دیگر به جای خدا.
شرک خفی : این نوع شرک، پنهانی و درونی است و شامل مواردی چون ریا، خودپسندی، وابستگی شدید به دنیا و غیره میشود.
برای تقویت ایمان به خدا و رهایی از وابستگی به دنیا و مادیات، میتوان راهکارهای زیر را در نظر گرفت:
- تفکر در آیات قرآن: قرآن کریم، آیات بسیاری درباره عظمت خداوند، نعمتهای او و هدف از خلقت انسان دارد. تفکر در این آیات میتواند به تقویت ایمان کمک کند
- یاد مرگ: یاد مرگ و ناپایداری دنیا، میتواند انسان را از دلبستگی به مادیات رها سازد و به سوی خدا سوق دهد.
- انجام عمل صالح: عمل صالح، نه تنها باعث خشنودی خداوند میشود، بلکه به تقویت ایمان و تزکیه نفس نیز کمک میکند.
- دعا و نیایش: دعا و نیایش به درگاه خداوند، راهی برای ارتباط مستقیم با او و درخواست کمک و هدایت است.
با تقویت ایمان به خدا ، پرهیز از هر گونه شرک و انجام اعمال صالح ، میتوان به آرامش و سعادت حقیقی دست یافت و زندگی معنادارتری داشت.
بندگی؛
بندگی معادل فارسی عبودیت است.(فرهنگ معین ، بندگی) اما ، ظرایف و زوایای آندو یکسان نیستند.به عنوان مثال ، عبودیت اساسا به معنای هموار کردن راه خداست.در عربی ماشین هموار کننده راه را عابدالطریق می گویند.(المعانی ، عبد الطریق)
این در حالی است در واژه بندگی این معنا که نقش هموار کنندگی و تسهیلگری داشته باشد ، متصور نیست.همچنین ، در عبودیت ، اطاعت بدون اراده و اندیشه بی معناست.این در حالی است بنده ، گویی اراده ای از خود ندارد و تسلیم مطلق و بی قید و بند است.به بیان دیگر ، در مفهوم بندگی پشتوانه تفکر و اختیار دیده نمی شود.این در حالی است این نوع محدودیت فکری و عملی در مفهوم عابد متصور نیست.
به هر حال ، عبودیت نه تنها در عباداتی؛ چون نماز، روزه، زکات، حج، جهاد و...جلوه گر می شود،بلکه هر عملی که موجب رضای حضرت حق در آن است ، به مثابه بندگی در برابر خداوند تلقی می شود.
بنابراین ، شخص مومن هر کاری را که انجام می دهد، باید در آن کار ، رضای حق را نیز در نظر بگیرد.آنکه به رضای الهی توجهی نشان نمی دهد، نمی تواند از خلوص ایمان خویش دم بزند.مومنان در همه امور نظری و عملی اعم از عبادی، اقتصادی، فکری، اجتماعی،سیاسی و...رضای الهی را محور ایمان و بندگی خویش قرارمی دهند.
عبادات معمول به شرطی مقبولند که ناقض سایر امور عبادی نشوند.اگر کسی در روابط خویش با دیگران عدل و قسط را نقض کند، در حالی که خداوند به رعایت آنها امر کرده است، چگونه می تواند خود را بنده خالص او بداند.قانون بندگی در رعایت اوامر و نواهی حضرت حق تجلی پیدا می کند. اگر کسی حق دیگری را ضایع کند، فرصت های وی را نادیده بگیرد ، به تعهدات و قراردادهای خویش وفادار نباشد و...چگونه می تواند به آسانی ادعای مومن بودن و بندگی را داشته باشد!در حالی که خداوند به رعایت حقوق بندگان امر کرده است.حافظ شیرازی چه خوب می گوید :
ما را به رندی افسانه کردند /پیران جاهل شیخان گمراه
از دست زاهد کردیم توبه/ و از فعل عابد استغفرالله
این در حالی است چنانچه مردم در کارهای خود رضای الهی را در نظر بگیرند ، زندگی آنان بهشتی می شود .با این گونه بندگی است که بسیاری از آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی در سطح جهان از میان می روند.اما شوربختانه، برخی از اشخاص به ظاهر متعبد با خودخواهی ، برتری جویی ، ستم پیشگی ، تعصب ورزی و فریب دیگران دنیا را به جهنم تبدیل می کنند و هزینه های زندگی امن و آسوده را به طور سرسام آور بالا می برند .
آیات مرتبط :
۱.بندگی خدا : يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ"؛اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودهاند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد ﴿ بقره،۲۱﴾
شرح : این انتظار حداقلی خداوند از مردم است که درقبال خالق خود بندگی پیشه کنند و مسیر تباهی را در پیش نگیرند.
۲.گرایش به دین اسلام: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ"؛ پس به سوى اين دين پايدار روى بياور پيش از آنكه روزى از جانب خدا فرا رسد كه برگشت ناپذير باشد و در آن روز [مردم] دسته دسته مي شوند ( روم،۴۳ )
شرح : خداوند از دین خود به عنوان قیم یاد می کند که نشانه استواری آن است و دچار تزلزل و بی ثباتی نمی شود.بنابر این ، بهتر است مردم به دین استوار الهی روی بیاورند.
۳.برپاداشتن نماز: نماز را بپادارکه ازفحشا و منکرنهی می کند"اقم الصلاة ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر"
(عنکبوت،۴۵)،
شرح : یکی از آثار مثبت خواندن نماز ، بهره مندی از جایگاه آن در نهی از فحشا و منکر است. حال ، اگر آدمی نماز بخواند و از این ویژگی شاخص آن نتواند بهره مند شود ، آیا می توان نماز مذکور را به معنای واقعی ، نماز خواند ؟ به نظر می رسد نماز خواندن و انجام کارهای زشت و ناهنجار با یکدیگر همخوانی ندارند و در واقع ، می توان نتیجه گرفت که چنین نمازی اشکال دارد . به بیان دیگر ، نماز برای تاثیر گذاری علاوه بر لزوم حفظ ظاهر ، باید از جهت باطنی نیز جنبه معرفتی ، اخلاقی و اصلاح گرایانه ای داشته باشد .
شرکت در نماز جمعه: وقتی ندای نماز در روزجمعه خوانده شد ، به سوی ذکرخداوند بشتابید و داد و ستد را رها کنید.اگربدانید آن به خیر شماست : "اذانودی للصلاة من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکرالله وذرواالبیع ذلکم خیرلکم ان کنتم تعلمون"(جمعه،۹)
شرح : نماز جمعه با نماز جماعت تفاوت دارد و آن نمازی است که روز جمعه برگزار می شود و بر خلاف نماز جماعت که همان نماز یومیه است ، دو رکعت است و دارای احکام متفاوتی می باشد؛ازجمله آنکه دارای خطبه واجب است که قبل از خواندن نماز قرائت می شود .این نماز می تواند جای نماز ظهر را بگیرد.خداوند متعال در آیه فوق ، تعطیلی موقت کار و کسب را در زمان برقراری نماز مذکور توصیه کرده است.قرآن کریم در سوره جمعه برگزاری چنین نمازی را با دو وصف "سعی" در شرکت در نماز و "خیر" بودن آن ؛ هرچند با تعطیلی موقت دادوستد باشد ، توصیف کرده که درجه اهمیت آنرا نشان می دهد.
۴.گرفتن روزه: روزه برشما نوشته(واجب) شد، همانطورکه به کسانی که پیش از شما بودند ،نوشته شده بود تاشاید تقواپیشه کنید: "یاایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون"(بقره،۱۸۳)
شرح : روزه که نوعی ریاضت جسمانی و معنوی تلقی می شود تقریبا در همه ادیان الهی و شرقی وجود دارد.اما در کیفیت، کمیت و محدودیت های آن تفاوت های زیادی میان ادیان مذکور دیده می شود.روزه یک ماه کامل در رمضان که شامل اجتناب از خوردن ، آشامیدن و مباشرت جنسی در طول روز باشد ، ویژه روزه داری اسلامی است.این روزه موقعی به تکامل معنوی روزه دار می انجامد که به تقوای او بیفزاید. این در حالی است در ادیان شرقی هیچ گونه نقشی به عنصر تقوا داده نشده است . در آیین یهود گرفتن روزه در روز کیپور (عید سال عبری)واجب است و ۲۵ ساعت است .اما در روزهای دیگر چنین تاکیدی وجود ندارد. در مسیحیت نیز روزه در زمان و تحت قوانين مذهبی خاصی صورت نمیگيرد. به بیان دیگر ، مومنان آزاد هستند که در هر زمان، بطور انفرادی يا دستجمعی، برای يک روز يا روزهای متعدد، و يا حتی برای چند ساعت، روزه بگيرند.
در روزه مسيحی میتوان از يک يا چند وعده غذا صرف نظر کرد و يا حتی از خوردن بعضی مواد غذایی خودداری نمود.توصیه شده روزه به طور پنهانی گرفته شود. به طوری که در انجیل متی از قول حضرت عیسی(ع) خطاب به روزه داران آمده است :" وقتی روزه میگيريد مانند رياکاران، خودتان را افسرده نشان ندهيد. آنان قيافههای خود را تغيير میدهند تا روزهدار بودن خود را به رخ ديگران بکشند. يقين بدانيد که آنها اجر خود را يافتهاند! اما تو وقتی روزه میگيری به سرت روغن بزن و صورت خود را بشوی تا مردم از روزه دار بودن تو باخبر نشوند بلکه فقط پدر تو که در نهان است آنرا بداند و پدری که هيچ چيز از نظر او پنهان نيست اجر تو را خواهد داد” ( متی ، فصل ششم، آيات شانزده تا هجده).
۵.پرداخت زکات: "وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ"؛و نماز را برپا كنيد و زكات را بدهيد و پيامبر [خدا] را فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد ( نور،۵۶)
شرح : خواندن نماز ، دادن زکات و پیروی از رسول خدا ، مایه رحمت است.واژه لعلکم نشانگر این واقعیت است که آن سه نقش مساعد دارند.به بیان دیگر ، اگر کسی صرفا به ظاهر آنها قناعت کند ، طبیعی است که نمی توانداز رحمت واسعه خداوند بهره کافی ببرد.اما چنانچه در خواندن نماز ، دادن زکات و اطاعت از رسول خدا با فکر ، دقت ، جهت گیری، جهان بینی درست و در نظرگرفتن آثار خیر آنها عمل کنند، بدیهی است نتیجه بخشی آنها بیشتر خواهد شد.بنابر این ، نباید مومنان مغرور شوند که نماز می خوانند و زکات می دهند.بلکه باید ببینند مثلا با زکات دادن تا چه اندازه می توانند از مشکلات افراد نادار و نیازمند را برطرف کنند. به نظر می رسد بر اساس فقه موجود در حق زکات که همیشه همراه نماز است جفا شده است.با وجود اینکه این تکلیف مادی و معنوی ابعاد بسیار وسیعی دارد اما در احکام فقهی صرفا به نه قلم کالا محدود شده است! وانگهی ، به لحاظ رتبی نیز بعد از روزه و خمس قرار گرفته که با سیاق قرآنی تفاوت جدی دارد.
۶.شرکت درمراسم حج :"ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا"؛حج خانه خدا برکسانی که استطاعت دارند واجب است.(آل عمران،۹۷)
شرح : حج به معنای قصد و آهنگ است.با حجت ، محاجه و احتجاج هم خانواده است. مومنان با انجام حج ، اتفاق می کنند که در یک تمرین عمومی نمادین شرکت کرده و اطاعت ابراهیم وار خود را از اوامر الهی به نمایش بگذارند.آری ، قصد می کنند با اعمالی؛ چون احرام بستن ، خواندن نماز ، ریاضت ، حضور در عرفات ، مشعر و منی ، قربانی کردن ، رمی جمرات ، حلق ، تقصیر ، سعی ، صفا و طواف و... برمعرفت توحیدی و پاکی درون خویش بیفزایند و خود را از افکار ، رفتار و اعمال شیطانی رهایی بخشند.
داشتن استطاعت زمانی ، مکانی، قانونی ، جسمانی ، ابزاری ، مادی ، معنوی و مانند آنها شرط وجوب این عبادت رمزآلود و هدایت بخش است.انجام حج ابراهیمی ، ازمصادق بارز آیه شریفه :" واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا " است.
۷.رفتن به جهادفی سبیل الله :"انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ "؛سبكبار و گرانبار بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد اگر بدانيد اين براى شما بهتر است.(توبه،۴۱)
شرح : درقرآن کریم جهاد فی سبیل الله عمدتا در معنای مبارزه با کفار متجاوز به کار رفته است.مبارزه با کسانی که در حالت صلح هستند و قصد جنگیدن ندارند ، جهاد فی سبیل الله محسوب نمی شود . به بیان دیگر ، این آیه تشویق به دفاع می کند تا جنگیدن با کسانی که نیت ، برنامه ریزی و آمادگی برای جنگ با مسلمین راندارند. در موضع دفاعی نیز ، چنانچه دشمنان دست از جنگیدن بر دارند یا از جبهه مبارزه فرار کنند ، توصیه شده که آنان را دنبال نکنند. چرا که خداوند عمل تجاوزگری را دوست ندارد : " قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان الله لایحب المعتدین" (بقره ، ۱۹۰) یعنی در راه خدا با کسانی که به جنگ با شما برخاسته اند ، بجنگید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.
۸.خواندن نماز و پیشه کردن بردباری:" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ "؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از شكيبايى و نماز يارى جوييد زيرا خدا با شكيبايان است ( بقره،۱۵۳)
شرح : صبر در زبان فارسی مترادف دو واژه شکیبایی و بردباری است.تحمل و ایستادگی بن مایه صبر را تشکیل می دهد.صبر در قاموس دینی دارای سه وجه است: صبر در برابر سختی ها ، نداری ها ، بیماری ها ، جنگ ها و مصائب دیگر ، صبر به مفهوم تحمل و پایداری و عدم اظهار عجز و ناتوانی در اطاعت از احکام خدا و صبر به معنای حفظ نفس در برابر هوس ها ، حرص ها ، خودخواهی ها ، حسدها و معاصی دیگر (ویکی فقه ، واژه صبر )
نکته : آیه فوق ناظر بر این است که باید در برابر سختی ها ایستادگی و راز و نیاز کرد و در این راه از خداوند طلب کمک کرد تا به نتیجه رسید . خداوند یار و یاور و پشتیبان صابران است.
عمل صالح؛
واژه صالح از ریشه صلح است.بنابر این ، رفتار آدم صالح معمولا با آشتی ، رفق ، پاکی ، درستی ، مدارا و اعتدال همراه است.قرآن کریم مومنان را علاوه بر ایمان ، به عمل صالح ، حق گویی وشکیبایی در برابرسختی ها امر می کند.همچنین ، آنان را از هر گونه آلودگی اخلاقی ،فکری و رفتاری نهی می کند.
ایمان درصورتی نتیجه بخش می شود که همراه با عمل صالح باشد.عمل صالح تبیین کننده ایمان است.بدون عمل صالح نمی توان ایمان خود را به دیگران معرفی کرد ، چون باور نمی کنند.به قول سعدی آنکه مطابق علمش عمل نمی کند ، نادانی بیش نیست.این قاعده در ایمان بدون عمل صالح نیز صادق است. او در گلستان آورده است :
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.
علم چندان که بیشتر خوانی/
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقّق بود نه دانشمند/چارپایی بر او کتابی چند
آن تهیمغز را چه علم و خبر/
که بر او هیزم است یا دفتر
بنابر این ، عمل صالح آیینه تمام نمای ایمان حقیقی افراد است.جاذبه ایمان به خاطر عمل صالح است.ایمانی که با عمل صالح همراه نباشد ، دافعه آن بیشتر خواهد شد.اما سوال این است جاذبه عمل صالح به خاطر چیست ؟ صالح در لغت عرب متضاد فاسد است.اگرکسی مدعی ایمان به خدا وآخرت و پیامبراو باشد، اما رفتار، منش و برخورد فردی واجتماعی او با مقتضای ایمان همخوانی نداشته باشد، چگونه می تواند از ایمان خویش دفاع کند.این درحالی است که مومن زکات می پردازد ، نماز را باخشوع به جای می آورد ، حقوق مردم به ویژه نزدیکان ، خویشان و افراد محروم را عادلانه ادا می کند، به انجام هرآنچه با خرد ، منطق و دین سازگاراست رغبت نشان می دهد ، درمسائل فردی واجتماعی احساس مسئولیت می کند ، به گسترش دوستی، مدارا، خیرخواهی ، حسن نیت، برادری ،عدالت، رفتارحسنه وهمکاری درامورخیرکمک می کند.
اگرکسی به مردم رحم نکند، رفتارعادلانه ای نداشته باشد وحقوق شهروندی آنان رارعایت نکند ، به یقین نمی توان ایمان او را حقیقی وصادقانه دانست ؛. چراکه خداوند مومنان رابه برادری ، رعایت حقوق مردم ،حسن نیت، مهروزی،عدالت و...امرکرده است.درحالی که چنین فردی از یک سو اوامرالهی را نایده می گیرد و از سوی دیگر با ریا به این بسنده می کند که به خدا ایمان آورده است!
آیات مرتبط:
۱.من عمل صالحاً فلنفسه ومن أساء فعلیھا وما ربك بظلام للعبید (فصلت ۴۶) یعنی به قول سعدی : هر کسی نیک کرد یا بد کرد / بد به خود کرد و نیک با خود کرد. (اما باید بداند که) خداوند نسبت به بندگانش ستمگر نیست.
۲." وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر"؛ سوگند به عصر، واقعا انسان دستخوش زيان است ، مگر كسانى كه به خداوند گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده اند(سوره عصر)
۲."مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ"؛ هر كه بدى كند جز به مانند آن كيفر نمى يابد و هر كه كار شايسته كند چه مرد باشد يا زن در حالى كه ايمان داشته باشد ، در نتيجه ، آنان داخل بهشت مى شوند و درآنجا بی حساب روزى می یابند (غافر،۴۰)
۴."إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون"؛َدر حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد/بقره،۶۲/
بنابر این ، از فحوای آیات فوق چنین بر می آید که تاثیرگذاری واقعی ایمان به عمل صالح بستگی دارد.اما اینکه چرا لفظ " صالح " به معنای شايسته به کار رفته است ، باید گفت که صالح از ریشه صلح است .واژه شايسته اطلاق دارد و تنها جهتی که دارد گرایش آن به زیبنده و برازنده بودن است.اما عمل صلح ، آدمی را به سوی اعتدال ، عدم فساد ، آرامش ، نفی ستیز و درگیری و هجوم فرا می خواند. در نظام فکری فرد صالح ، هیچ ستیز درونی و بیرونی آغازگرانه ای علیه دیگران نهفته نیست ، هیچ مکر ، فریب و بی عدالتی وجود ندارد بلکه آنچه هست عبارت از تمايل او به مبارزه با هرگونه تعدی ، افراط و تفریط ، فساد ، دروغ گویی ، خشونت و آشوب است.
امیدواری؛
قرآن کریم نومیدی را برای آدمیان نمی پسندد. به گونه ای که حتی گناهکاران را که به خاطر خطایای خود دچار یاس شده اند به غفران و بخشش الهی امیدوار می سازد. به همین دلیل، این کتاب هدایتگر ، پدیده خودکشی را به طور مطلق رد می کند و از مردم می خواهد که از این گونه رفتارهای انحرافی دوری گزینند.اگرکسی برای زندگی خود هدف ، غایت و آینده نگری داشته باشد، بی شک کمتر ناامید می شود.این در حالی است آنکه خود را می کشد، گمان می کند که مرگ پایان همه چیزاست ! در برابر ، یک انسان مومن ،اندیشمند و آخرت اندیش هیچ وقت به خاطر دشواری ها و رنج های دنیوی خود را تلف نمی کند.
یادآوری زندگی رنج آورحضرت ایوب (ع) درقرآن کریم درسی نیکوست برای همه کسانی که نومید می شوند که باید با شیطان یاس مبارزه کنند و در برابر سختی ها و ناملایمات روزگار راه صبر و شکیبایی را درپیش گیرند.
اگردرجامعه ای نرخ نومیدی فزونی یابد ، ساکنان آن با انواع ناهنجاری ها و رفتارهای خطرناک خو می گیرند و زندگی فردی و اجتماعی متعادلی نخواهند داشت. نومیدی زیاد مقدمه بیماری روحی و روانی است.به بیان دیگر ، بیماران روانی معمولا پیش از بروز علایم بیماری به نومیدی گرفتار می شوند.به هر حال ، ناامیدی نیرویی است منفی که متاسفانه روان آدمی را از تعادل، آرامش ، عزت و امنیت خارج می سازد.بنابراین ، باید تلاش کرد که خود ، اطرافیان و جامعه را از یاس و نومیدی نجات داد و اجازه نداد که روان مردم درگیر این پدیده نگران کننده گردد.در قرآن کریم یاس و نومیدی به کفار نسبت داده شده است.به بیان دیگر ، مومنان حقیقی دچار یاس و پریشانی نمی شوند.با وجود این آیه دیگری در قرآن نشان می دهد که گاهی یاس به پیامبران نیز راه می یافت.یاس آنان به رفتار ، عمل و باورشان ارتباطی نداشت بلکه آنان در مواجهه با کفار معاند با چنین یاسی روبرو می شدند.
آیات مرتبط:
۱.قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفروالذنوب جمیعا انه هوالغفورالرحیم" (الزمر،۱۰۶) ؛ ای کسانی که بر خودشان ظلم کرده اند ، از رحمت و لطف الهی نومید نشوید .(بدانید که) خداوند همه گناهان را می بخشاید.او آمرزنده و مهربان است.
۲. ولاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما"؛ خودتان رانکشید.خداوند برشما مهربان است(نساء،19)
۳.يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ
ای پسرانم! بروید آن گاه از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمی شوند.(یوسف ، ۸۷)
۴.حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ ۖ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ؛
[پیامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منکر شدند] تا زمانی که پیامبران [از ایمان آوردن اکثر مردم] مأیوس شدند و گمان کردند که به آنان [از سوی مردم در وعده یاری و حمایت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] یاری ما به پیامبران رسید؛ پس کسانی را که خواستیم رهایی یافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمی شود.(یوسف ، ۱۱۰)
عدالت؛
ازدیدگاه قرآنی اساس عالم برمیزان وعدل استوار است.به همین دلیل ، خداوندمتعال ازهمه بندگانش نیز می خواهد که در همه امورفردی واجتماعی
، مطابق عدل و قسط رفتار کنند.حتی خطاب به پیامبراسلام تاکید می کند که اگر درباره دعاوی مردم قضاوت می کند بر اساس قسط باشد . بنابراین ، عدالت نقش کلیدی درزندگی فردی واجتماعی جامعه اسلامی دارد. اگر مردم جامعه ای به الزامات عدالت توجه نکند ، نمی تواند زندگی همراه با امنیت،آرامش ،معنویت ، دادگری و ایمان را دنبال کند.
به یقین ، بدون بهره مندی از دو بال عدالت و قسط نمی توان به سوی قله سیمرغ حق پرواز کرد.به همین دلیل ،قرآن کریم اهمیت ویژه ای به عدل و قسط داده است ؛ چراکه چنانچه جامعه ای راه عدل و انصاف را سر لوحه اعمال و رفتار خویش قراردهد ، به هیچ وجه پویایی، شادابی ، قانونمندی ، نظم، سازندگی ، امید و پیشرو بودن خود را از دست نمی دهد.
آیات مرتبط ؛
۱.امربه عدل واحسان:"إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ"؛ در حقيقت خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى دارد به شما اندرز مى دهد باشد كه پند گيريد(نحل،۹۰)
۲."وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا"؛ وچون پيمانه می كنيد آن را تمام دهيد و با ترازوى درست بسنجيد كه اين بهتر و خوش فرجامتر است.(اسراء،۳۴)
تقوا؛
تقوا نیرویی است توانا که به دنبال تزکیه نفس در آدمی به وجود می آید؛ تزکیه ای که با ایمان به خدا و آخرت ارتباط ژرفی دارد.در اثر تقوا ، توان مراقبتی افراد در تعدیل گفتار ، برخورد و اعمال خود بیشتر می شود. بسیاری از مترجمان قرآنی واژه تقوا را به معنای ترس و پرهیزگاری معرفی می کنند.این درحالی است که تقوا از جنس ترس نیست بلکه ا ز پاکی و حفظ نفس است از آلودگی ها که می تواند منشا عقلانی، ایمانی، وجدانی، معرفتی، فکری، علمی ، جهان بینی ، محاسبه ، عشق ، رحمت وغیره داشته باشد.چرا مومن باید تنها به خاطر ترس ازخدا مراقب اعمال خویش باشد! آیا این مراقبت نمی تواند منشا دیگری ؛ چون ایمان ، عشق ،تدبیر و جهان بینی درست داشته باشد؟ وانگهی، تقوا دو بعد ایجابی و سلبی دارد.این در حالی است مترجمان قرآنی عمدتا بعد سلبی آن را مد نظر قرار می دهند.حال آنکه دارنده تقوا تلاش می کند قبل از هرچیز بر گستره و عمق کارهای خیرش بیفزاید و آنگاه ، خود را از سقوط در چاه رذایل و مفاسد ویرانگر نگهدارد. در ویکی فقه در بررسی معنای کاربردی لغت تقوا آمده است :" پرهیز از
گناه را تقوا گویند و از آن به مناسبت در بابهای
اجتهاد و
تقلید،
صلاة و
جهاد سخن رفته است." این در حالی است ساحت تقوا خیلی بیشتر از موارد فوق است.
به هرحال، خدای متعال اهمیت و جایگاه ویژه تقوا را به مومنان یادآوری می کند.درقرآن کریم گرامی ترین شخص به خداوند با تقوا ترین آنهاست.عدل و تقوا قرابت نزدیکتری بایکدیگردارند. اگرکسی عدل پیشه می کند، به یقین، تقوایش نیز بیشتر است و تاثیر آن در رفتار عادلانه اش فزونتر است.
نظرات
ارسال یک نظر